عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



خدایا او را حفظ کن ک بی او میمیرم ............................................ اگه دوس داشتید پروفایل رو ببینید رو تصویر کلیک کنید

اگه دو نفر لب پرتگاه باشن،کدومشون رو نجات میدی؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان mehdi.ma31 و آدرس mehdi.ma31.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 208
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 213
بازدید ماه : 364
بازدید کل : 183304
تعداد مطالب : 367
تعداد نظرات : 623
تعداد آنلاین : 1

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

آمار مطالب

:: کل مطالب : 367
:: کل نظرات : 623

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 208
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 213
:: بازدید ماه : 364
:: بازدید سال : 3324
:: بازدید کلی : 183304

RSS

Powered By
loxblog.Com

خدایا!تو بزرگی؛کاری کن بی او من نیز نباشم

انسان های بزرگ
جمعه 4 مرداد 1392 ساعت 15:47 | بازدید : 176 | نوشته ‌شده به دست mehdi.ma31 | ( نظرات )

 

روزی روبرت دوونسنزو گلف باز بزرگ آرژانتینی، پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می شود تا آماده رفتن شود.


پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می رفت که زنی به وی نزدیک می شود. زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به ...

پرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.
دو ونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود و در حالی که آن را در دست زن می فشرد گفت: برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی را آرزو می کنم.
یک هفته پس از این واقعه دوونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلف بازان به میز او نزدیک می شود و می گوید: هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده اید. می خواستم به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و مشرف به مرگ ندارد، بلکه ازدواج هم نکرده. او شما را فریب داده، دوست عزیز!
دو ونسزو می پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟
بله کاملا همینطور است.
دو ونسزو می گوید: در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم.





:: موضوعات مرتبط: داستان , انسان های بزرگ , ,
:: برچسب‌ها: داستان ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: